{-35-}از باغ میبرند چراغانیت کنند
تا کاج جشن های زمستانیت کنند
پوشاند ه اند صبح ترا ابرتار
تنها به ا ین بهانه که بارانیت کنند
یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند
اینبار میبرند که زندانیت کنند
ای گل گمان مبر به شب جشن میروی
شاید به خاک مرده ای ارزانیت کنند
یک نقطه بیش فرق رحیم ورجیم نیست
از نقطه ای بترس که شیطانیت کند
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه ایست که قربانیت کـــنند{-35-}
5 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/01/05 - 15:50